دیروز عصری بعداز کار٬ سوار ماشینم شدم که از پارکینگ بیام خونه که یکدفعه دیدم یک صدای عجیبی اومد و ماشین وایستاد!
اومدم پائین و دیدم یکی از چرخهای جلو کج شده و بعدا فهمیدم که چرخ از میله فرمان جدا شده!
شانس اوردم که سرایدار پارکینگ اونجا بود و جرثقیلش رو آورد و ماشین رو از سر ِ راه برداشتیم و گذاشتیم گوشه گاراژ.
بزرگترین شانسم این بود که توی اتوبان و با سرعت بالا این بلا سرم نیومد٬ وگرنه معلوم نبود که من و ماشین و عروسکم چندبار کلهمعلق میزدیم و چند تا ماشین دیگه بهم میزدند و احتمالا همچین شوتم میکردند که پرت میشدم توی بهشتزهرا!
حالا باید ماشینمو یکجوری ببرمش تعمیرگاه.
شاید بهتره ماشینم و بفروشم و با پولش خروسقندی بخرم و دهنم رو شیرین کنم! ولی آخه حیوونکی هنوز جوونه و فقط پنج سالشه!
وسط کلهام به اندازه کف دست کچل شده!
سه هفته پیش رفتم سلمونی و بهش گفتم بقیه جاهای سرم رو مثل وسط کلهام بکنه. اونم نامردی نکرد و تیغ رو برداشت و افتاد به جون کلهجونم!
دو هفته نگذشته بود که دیدم موهام داره بلند میشه. خودم تیغ رو برداشتم و رفتم حموم. خدا رو شکر که مثل اون قدیما مجبور نبودم برم حموم عمومی! وگرنه حتما همه دور سرم جمع میشدند و ... منهم کلی خجالت میکشیدم و احتمالا مثل پانکها کلهجونم رو نصفهکاره وسط کلهزنی ولش میکردم!
وقتی از حموم اومدم بیرون٬ کلهام زیر آفتاب برق میزد و توی سایه یخ میکرد!