در روز دانشجو٬ بیشتر افرادی که تظاهرات میکنند دانشجو هستند و در روز معلم٬ معلمین.
در روز کارگر٬ کسانی که حق و حقوق خود را میخواهند٬ کارگران هستند و طرفداران کارگر.
در روز زن٬ اکثرا زنان آزاده و فمینیستها و طرفدارانشان تظاهرات میکنند و خلاصه در روزها و مناسبتهای مختلف٬ قشرها و طبقات مختلف اعتراض خود را ابراز میکنند و ...
و حالا در شب چهارشنبهسوری تمامی خلق امکان تظاهرات و ابراز خشم و انزجار خود را از سیستم موجود دارد و آنها از همین میترسند. چرا که کنترل تمامی خلق خیلی مشکلتر و چهبسا غیر ممکن میباشد ... مخصوصا که اصلیترین نیروی اپوزیسیون هم پشت این اعتراض باشد.
شعلههای آتش شب چهارشنبهسوری هرچه فروزانتر باد
پینوشت: درود به تمامی آنانی که با نه خویش٬ سیلی محکمی به سیستم موجود زدند و دماغ ؛بزرگ امامهداران؛ را سوزاندند. این پیروزی بر تمامی خلقهای ایران مبارک باد.
مه-دی آذر بدنیا آمد و به خیال خودش میخواست که در دیماه (به اصطلاح) اجتماعی شود و همانطور که قبلا گفته بود٬ روابطش را گسترش داد و (طبق قول و قرار قبلی) دو سه مورد از شنیدهها و دیدهّایش را (صادقانه و با سادگی) در اینجا نوشت. اما هنوز چیزی نگذشته بود که موجی از شرق برخاست و طوفانی بپا شد که چرا اینگونه شد و آنگونه نشد ... و زمینه و انگیزه این (مقایسه نابجا) چیزی نبود بجز سوء تفاهم!
اینچنین شد که بهمن (برای پرهیز از سوءتفاهم بیشتر) به سکوت گذشت تا مبادا کار و خرکتی خودبخودی - همچون بهمن پنجاهوهفت - باعث شود که در پی بحثهای حیدری-نعمتی٬ انرژی مثبت به ضد خودش تبدیل شود و اعتماد و یکرنگی به بیاعتمادی و دورنگی ...!
... و حالا که اسفند رسیده است چه خوب خواهد بود که در روزی که مبلغان و وسوسهگران خناس میگویند که همه باید بیرون بروند و کاغذ بازی کنند٬ در خانه بمانیم و اسفند دود کنیم و از خدا بخواهیم کمکمان کند تا شر خردجالان را٬ از سر خود و خانهمان کم کنیم و در شب چهارشنبه آخر سال٬ در پی اجرای عملی این دعا و نیایش و بنا به سنت تاریخی٬ آتشها و شعلهها برافروزیم تا زمینهای شود که رگ و ریشه بدیها بسوزد و گرما و انگیزه مثبتی باشد برای حرکتهای بعدی خوبان و پاکان و آزادگان...
پینوشت:
میدانیم که غیرت ایرانی (چه خوب و چه بد) ریشه در تاریخ دارد و هنوز بیاد دارم که مردان (ناموس دار) حتی اسم ناموس و مونس خود را در برابر غریبهها و ناخودیها٬ صدا نمیکردند چه برسد که بخواهد در ملاء عام از یار و مونس خود٬ بهبه و چهچه کند و شاید سادگی باشد که از مردی مسن (و نااجتماعی) - که در آغوش پدری متعصب بزرگ شده -٬ زمینه و ریشهای از این ؛باغیرتی؟؛ انتظار نداشته باشیم.