سمفونی و رقص شعله‌ها

زندگی سرشار از شعله‌ است و در درون هر فرد آتشفشانی از شعله‌ها می‌باشد

سمفونی و رقص شعله‌ها

زندگی سرشار از شعله‌ است و در درون هر فرد آتشفشانی از شعله‌ها می‌باشد

از دی تا اسفند

مه-دی آ‌‌ذر بدنیا آمد و به خیال خودش میخواست که در دیماه (به اصطلاح) اجتماعی شود و همانطور که قبلا گفته بود٬ روابطش را گسترش داد و (طبق قول و قرار قبلی) دو سه مورد از شنیده‌ها و دیدهّایش را (صادقانه و با سادگی) در اینجا نوشت. اما هنوز چیزی نگذشته بود که موجی از شرق برخاست و طوفانی بپا شد که چرا اینگونه شد و آنگونه نشد ... و زمینه و انگیزه این (مقایسه نابجا) چیزی نبود بجز سوء تفاهم!
اینچنین شد که بهمن (برای پرهیز از سوءتفاهم بیشتر) به سکوت گذشت تا مبادا کار و خرکتی خودبخودی - همچون بهمن پنجاه‌وهفت - باعث شود که در پی بحثهای حیدری-نعمتی٬ انرژی مثبت به ضد خودش تبدیل شود و اعتماد و یکرنگی به بی‌اعتمادی و دورنگی ...!

... و حالا که اسفند رسیده‌ است چه خوب خواهد بود که در روزی که مبلغان و وسوسه‌گران خناس میگویند که همه باید بیرون بروند و کاغذ بازی کنند٬ در خانه بمانیم و اسفند دود کنیم و از خدا بخواهیم کمکمان کند تا شر خردجالان را٬ از سر خود و خانه‌مان کم کنیم و در شب چهارشنبه آخر سال٬ در پی اجرای عملی این دعا و نیایش و بنا به سنت تاریخی٬ آتشها و شعله‌ها برافروزیم تا زمینه‌ای شود که رگ و ریشه بدیها بسوزد و گرما و انگیزه مثبتی باشد برای حرکتهای بعدی خوبان و پاکان و آزادگان...

پی‌نوشت:
میدانیم که غیرت ایرانی (چه خوب و چه بد) ریشه در تاریخ دارد و هنوز بیاد دارم که مردان (ناموس دار) حتی اسم ناموس و مونس خود را در برابر غریبه‌ها و ناخودی‌ها٬ صدا نمیکردند چه برسد که بخواهد در ملاء عام از یار و مونس خود٬ به‌به و چه‌چه کند و شاید سادگی باشد که از مردی مسن (و نااجتماعی) - که در آغوش پدری متعصب بزرگ شده -٬ زمینه و ریشه‌ای از این ؛باغیرتی؟؛ انتظار نداشته باشیم.