سمفونی و رقص شعله‌ها

زندگی سرشار از شعله‌ است و در درون هر فرد آتشفشانی از شعله‌ها می‌باشد

سمفونی و رقص شعله‌ها

زندگی سرشار از شعله‌ است و در درون هر فرد آتشفشانی از شعله‌ها می‌باشد

نقد و بررسی گربه و جوجه‌های من

چند وقتی هستش که سعی کرده‌ام به رفتارها و برخوردها عمیقتر نگاه کنم و به دنبال علتها و انگیزه‌ها باشم. این موضوع رو شاید بشه تو آخرین نوشته‌هام دید.
همونطور که تو خودکاوی و خودهیپنوتیزم هم نوشتم٬ میخواهم در مورد گذشته و حال خودم هم همینکار رو بکنم تا شاید خودم رو بهتر بشناسم و همینطور شاید کمک و تجربه‌ای باشه برای دوستداران و رهروان خودشناسی و انسان‌شناسی ...

به هر حال... وقتی که گربه جوجه‌ها ناز من رو خورد٬ را نقد و بررسی میکنم:
۱- از کجا معلوم که همون گربه (و به تنهائی) همه جوجه‌ها را خورده باشد؟ اصلا مگر دل یک گربه آنقدر بزرگ است که بتواند ۱۲ تا جوجه را یکجا بخورد؟

۲- وقتی که گربه را با کمربند میزدم٬ این عکس‌العمل خودبخودی و ناشی از عقده‌های کور  و حس حقارت ؛ در اثر کمربند خوردنهای من از پدرم؛ نبود؟ و آیا ناخودآگاه این عقده‌ها را سر ِ گربه بدبخت پیاده نکردم؟

۳- اگر گربه گرسنه نبود٬ آیا جوجه‌های مرا میخورد؟ (من فکر میکنم نمیخورد و این را هم تجربه حیوان‌داری اروپائیها نشان داده است!) 

۴- این تقصیر من بوده که از جوجه‌هایم درست مراقبت نکردم و در مورد حفاظت و امنیتشان کوتاهی کردم. 

۵- ...

پی‌نوشت: امیدوارم روح آن گربه و جوجه‌هایم و خدایشان٬ همه اینها را بر من ببخشند.

نتیجه: قبل از تنبیه هر جانداری٬ خوب فکر کنم و همه جوانب و مسائل را بررسی کرده و از کار خودبخودی بپرهیزم.

 

نوار ضبط

یکی از دوستام چهار ماهه که قرار ِ یکسری نوار بهم بده که تهیه کردنش اینجا سخته. قرار بود که این صدای این نوارها رو بریزم توی CD و  که کپی از CD رو هم به اون بدم. آخه دوستم هم نوارها رو از یکی از دوستاش قرض کرده.

من قرار بود یک کامپیوتر Laptop (دست دوم) به همین دوستم (مجانی یا هدیه) بدم که مال خودش باشه.
دو هفته پیش بهش گفتم که هروقت نوارها ر دادی٬ منهم کامپیوتر رو بهت میدم! بعد که با خودم فکر کردم دیدم حرفم درست نبوده و من که نباید طلبکار باشم و ... خلاصه هفته پیش کامپیوتر رو بهش دادم.

دیروز بهش گفتم چهار ماه ِ که قرار ِ اون نوارها رو به من بدی تا گوش کنم و توی CD بریزم٬ چرا نمیدی؟
گفت: آخه ضبط‌صوت خودم خرابه و خودم نمی‌تونم گوش کنم!!

با اینکه صداقت این دوستم رو تحسین میکنم٬ ولی برای حماقتش متاسفم‌! آخه اگه نوارها رو به من میداد و توی CD میریختم٬ اونهم میتونست با همون کامپیوتری که بهش دادم گوش کنه دیگه! 

فکر کنم بهتر ِ ازش بخوام که منو با دوستش آشنا کنه تا نوارها رو از صاحب اصلیش قرض کنم.

پینوشت: این دوستم آدرس این وبلاگم رو میدونه و آخرین باری که اینجا رو خوند ۳۰ شهریور بود که اونم خودم بهش گفته بودم ؛راجع به تو نوشتم؛!

نتیجه ۱: اگه چیزی یا هدیه‌ای می‌خواهیم به یکنفر یا یک دوست بدیم٬ بهتر ِ که بدون چشمداشت و احساس طلبکاری بدیم.
نتیجه ۲: هرکسی صلاحیت اینو نداره که ازش چیزی رو به امانت و یا قرض بگیریم
نتیچه ۳: بعضیها (خیلیها) اگر نتوانند ار چیزی استفاده کنند٬ حاضر نیستند که دیگران و حتی دوستان صمیمیشان از آن چیز بهره‌مند شوند! (به نظر من این در نتیجه خودخواهی و انحصار‌طلبی است.)