نروژیها یک ضربالمثل دارند که میگه:
اون کاری که مخفیانه انجام میدی٬ نشون میده که تو کی هستی!
من میخوام سعی کنم که همون کاری رو که در تنهائی انجام میدم٬ در جمع دوستان و آشنایان هم٬ همون کارها رو انجام بدم و یا از بحث و مطرح کردن کارهائی که در تنهائی میکنم٬ ترس و واهمهای نداشته باشم و بقولی٬ در تنهائی و جمع همونی باشم که هستم و همیشه خودم باشم.
فکر میکنم که اینکار نهایت صداقت است و با اینکار مرحله جدیدی از رشد و تکامل آغاز میشود.
پینوشت: البته اینکار در یک جامعه دمکراتیک امکان پذیر است٬ وگرنه میباید که مسائل امنیتی را درنظر گرفت.
بعضیها از بدشانس بودن خودشون ناله و شکوه و شکایت میکنند. اما وقتی شانس در خونهشون رو میزنه در رو باز نمیکنند!
نه اینکه نخواهند در رو باز نکنند! مسئله اینه که شانس رو نمیبینند!
راستی چرا شانس رو نمیبینند؟
اون شیشهخردهها و غرض و مرضها و یا ؛بیاعتمادی و کماعتمادی جاری در جامعه؛ است که نمیذاره شانس رو ببینند! مثلا یکی انقدر بخودش مغرور هستش که با سنگ یک و نیم ملیون دلاری شانسش رو خاک میکنه و اون یکی در نهایت سادگی آنقدر پیچیدهبازی درمیاره که خودش رو در کلافی سردرگم میپیچونه و زندونی میکنه و اون اولیه هم حساسیت شانسش رو جدی نمیگیره و با هوسبازیهاش با احساسات شانسش بازی میکنه!!!
... و عجبا که همه اینها فکر میکنند و انتظار دارند که شانس همیشه و همواره در خانهشان رو خواهد زد و اگر روزی شانس برود٬ طلبکاریشان گوش فلک را کر خواهد کرد و ...
ولی این یک قانونمندی طبیعی است که هر جریان و هر پدیدهای٬ عمر و محدوده زمانی خاص خودش را دارد... از جمله در زدن و منتکشی شانس!