اون قدیما زمستونها٬ سیبزمینی پیاز٬ یک سال گرون میشد و سال دیگه ارزون!
طبق حساب بابام٬ اون سالی که مغازهاش آتش گرفته بود٬ باید سیبزمینی پیاز گرون میشد.
واسه همین مغازهاش را فروخت و همه پولش رو سیبزمینی پیاز خرید تا زمستون بفروشه.
اما از بدشانسی ما٬ اونسال سیبزمینی پیاز گرون نشد و همهشون موند و گندید و اینجوری شد که پولهای باباجونم هم باهاشون از بین رفت.
وقتی من (به خاطر عشق ناآگاهانهام) از ارومیه به تهران تبعید شدم٬ بابام ورشکسته شده بود و نه تنها خونه که حتی دیگه مغازه هم نداشتیم!
پینوشت: ازاین ببعد طبق سنت قبلی٬ سعی میکنم سهشنبهها از بچهگیم و گذشتههام بنویسم.
گفتی باید گرون می شد و بعد اشاره کردی ارزون نشد ... مگه این دوتا یک معنی رو نمی رسونن؟؟؟
چه خوب که نگاه تیزبینت این اشتباه لفظی منو دید و چه خوبتر که بهم گفتی و تذکر دادی.
درستش کردم.