با پوزش از همه دوستان عزیز و خوانندگان گرامی٬ به دلایل زیر فقط هفته ای یکبار (سعی میکنم سه شنبه ها) در اینجا بنویسم.
... و از خدا میخواهم که کمک کند تا اینجا تعطیل نشود. چرا که هنوز همه ام را ننوشته ام ...
پی نوشت: به ۶ تا از کامنتها پاسخ داده شده
وقتی با سرعت معمولی دوچرخه سواری میکنیم تقریبا تا صد متری خودمون رو میبینیم و وقتی رانندگی میکنیم خیلی دورتر رو نگاه میکنیم و هرچه شتاب ماشین بیشتر میشه چشممون رو به جائی و نقطه باز هم دورتری میدوزیم (۱).
تو مدرسه هم ازمون میپرسند که چیکاره و چی می خواهی بشی. شاید یک دلیلش این باشه که ببینند شعاع دیدمون چقدره و تا به کجا رو میبینیم. مگر نه اینکه برای رسیدن به هدف باید همواره آنرا دید و بخاطر داشت؟
از این مثالها سه نتیجه میخوام بگیرم:
۱- دید و دیدگاه است که باعث حرکت میشود.
۲ - سرعت حرکت آدم (یا یک جامعه) با شعاع و زاویه دیدش رابطه و تناسب مستقیم داره و ایندو روی همدیگه تاثیر متقابل دارند.
۳- اگر به قول معروف فقط تا جلوی دماغمان را نبینیم و دورتر و دورترها را ببینیم٬ زرق و برق دور و برمان کمتر مشغولمان کرده و وقتمان را کمتر تلف میکند و ...
و الان میخوام بگم که اگر دید و دیدگاه و سرعت و شتاب مناسب را نداشته باشیم٬ از چاه ها و دره های راه زندگی نمیتوان جهید و ...
میگن وقتی چشم آدم خسته میشه اگه به جائی دور نگاه کنه٬ خستگی چشمهاش در میره. واسه همین میروم تا به افق بنگرم و ...
۱: اون نقطه نیز به نسبت سرعت ما حرکت میکنه و جلو میره! درست مثل وقتی که آدم شب راه میره و ماه توی آسمان هم بالا سرش باهاش راه میاد!