با اینکه زمین گِرد است٬ یک عالمه پستی و بلندی دارد و همه اینها در حال تغییر.
امواج دریا همیشه یکنواخت نیست و طول و عرضش متناوب است.
ابرهای آسمان اندازههاشون ثابت نیست و هردفعه شکلهای مختلف دارند.
زندگی هم جذر و مد خاص خودش رو داره و روح آدم و آدمیزاد هم در این شرایط متحرک٬ نوسان دارد و در دریای زندگی از امواج پیرامونش تاثیر میگیرد و بر محیط و محدوده خودش تاثیر میگذارد.
سمفونی هم از این مجموعه مستثنی نیست و نت آهنگش زیر و بم خاص خودش را دارد و رقص شعلههایش حرکت و تشعشعی خاص!
که اگر غیراز این میبود٬ نه سمفونی معنا مییافت و نه رقص...
پینوشت: بهانههای خوب برای آدمهای بد٬ فراوان وجود دارد (فریدون تنکابنی)
همه با شوق و ذوق سرمون گرم شیک کردن و کاغذ دیواری آپارتمان جدیدی بود که گرفته بودیم.
عصری حدودای ساعت شش بود که دیدیم زنگ میزنند. با تعجب همدیگه رو نگاه کردیم و چشمامون ازهمدیگه میپرسید که کی میتونه باشه؟!
وقتی در رو باز کردیم دیدیم یکی از دوستهای نروژیمون با زن و بچهاش و یک سینی بزرگ کیک و فلاکس قهوه اومدند تو و همگی به زبون نروژی دارند آواز میخونند که: تولد تولد٬ تولدت مبارک!
با تعجب پرسیدم که جریان چیه و تولد کیه؟
دوست نروژیم گفت: تولد خودته دیگه!
اونجا بود که فهمیدم و یادم افتاد که زمان چه زود میگذره و من چهل ساله شدهام!
اینجا معمولا دهههای تولد رو جشن بزرگی میگیرند٬ و همونجا بود که من تو چشمای دوست نروژیم خوندم - که داشت فکر میکرد - این کیه دیگه که تولد چهل سالگیش هم یادش نبود.
شاید از شوق و ذوق خریدن اولین خانهام٬ (من ِ بی خانه) روز تولدم رو فراموش کرده بودم! ولی خب٬ آدم دوست صمیمی رو واسه چی میخواد؟ شاید (از جمله) برای یادآوریِ فراموش شدهها
پینوشت: هرچند که هرروز میتواند روز تولد و نو شدن باشد٬ ولی امروز بدنیا نیامدهام و هنوز چند ماهی مانده تا بدنیا بیایم! (این پینوشت بعداز دو نظر ِ اول (نظرات فائزه و رعنا) نوشته شد! به هرحال مرسی)