گاراژ دائی جونم |
دائی بزرگم یک آدم تپل و قلدر و دوستداشتنی بود. بابا بزرگم که یک گاراژ داشت مرده بود و دائی بزرگم ؛زورکی؛ صاحب گاراژ شده بود. آخه خیلی قلدر و زوردار بود دیگه! بابام بعداز اینکه ورشکست شد و دیگه هیچ جائی نداشت٬ رفته بود تو گاراژ دائیم سرایدار یا گاراژدار شده بود. آخه دائیم که نمیتونست گاراژدار باشه! واسه اینکه اون یک کار دیگه داشت و اداری بودش... گاراژ دائیم تو خیابان سهراب٬ نزدیک میدان (ترهبار) طاهری بود. واسه همین اونجا هم ماشین پارک میکردند و هم چرخ طوافی (چرخ میوهفروشی). این همون گاراژی هستش که وقتی من و مامانم رفته بودیم اونجا مهمونی٬ گم شده بودم. پینوشت: سعی میکنم سهشنبهها و پنجشنبهها از خاطرات و گذشتههایم بنویسم.
|