نمیدونم ماشین جونم سینهپهلو کرده یا ذاتالریه گرفته! آخه هفته پیش یکدفعه دندههاش قاطی کرد و افتاد تو دنده لجبازی و هر چهارتا چرخش رو کرد تو یک لاستیک و از جاش تکون نخورد و از دنده لجبازی در نمیاد که نمیاد ...
اینجوریا بود که آخر هفته با اتوبوس رفتم کلبه. از ایستگاه اتوبوس سه کیلومتر (نیم ساعت) باید پیاده میرفتم تا برسم به کلبهجونم. هوا خیلی خوب بود و نور پائیزی خورشید٬ خستگی راه رو از تنم میکشید بیرون و خلاصه جاتون خالی٬ با برگهای قشنگ درختها - قدم زنان - کلّی حال میکردم تا اینکه رسیدم به کلبه.
یکشنبه از صبح هی بارون میومد و بعداز یکیدو ساعت قطع میشد و دوباره ابر از نو و بارون از نو.
عصر نشسته بودم و فکر میکردم که کی بارون بند میاد تا برم ایستگاه اتوبوس و بیام خونه و خلاصه عزا گرفته بودم که اگه بارون بند نیاد چه حالگیریای میشه و ...! تو همین فکرها بودم که دیدم این بارون نیست که داره حالگیری میکنه٬ بلکه تنبلی و شیشهخردههای خودمه!
بلند شدم و یک تکونی به خودم دادم و یکخرده از شیشهخردههام رو ریختم و بادگیرم رو پوشیدم و راه افتادم. به خودم گفتم حالا که انقدر تنبل شدی و اینجوری عزاگرفته بودی٬ باید تا خونه پیاده بری!
همینجوری که میومدم تو راه شیشهخردههام بیشتر میریخت و بالاخره بعداز سه ساعت پیادهروی (سبکتر و خالصتر) رسیدم خونه.
پینوشت: نروژیها یک ضربالمثل دارند که میگه: هوای بد وجود نداره٬ بلکه لباس بد (نامناسب) مسئله ساز هستش.
آفرین بر تو ای بی خرده شیشه ی بزرگ...فتبارک الله!
-> یه چیزی می شه توی همون مایه ها ..شما بزار روزهای خود من.نمی دونم معنی تحت الفظیش( OooOoo) چی میشه.یعنی روزهایی که خود آدم تنهایی سر می کنه! d:
...شیشه خرده از بدجنسی(!)و شیطنت می یاد ! اما من هر چی فکر می کنم نمی فهمم شیطنت شما این وسط چی بوده.اما اون تنبلی که گفتین رو خیلی قبول دارم!
...اگه هر نیم ساعت بشه سه کیلومتر پس با سه ساعت پیاده روی می شه دوازده کیلومتر راه رفت؟!درسته؟یعنی از کلبه تا خونه این قدر راهه؟!
...
می گم این نروژی ها هم عجب ضرب المثل هایی دارن ها!
man ke age bodam omran biron nemiomadam chon az khis shodan badam miad