تقریبا سه هفته پیش بود که تا در عقب ماشین رو باز کردم٬ یکهو شیشه ماشین خرد خاکشیر شد!
از صدای بنگ و دیدن خرد شدن شیشه جا خوردم و حسابی گیج شده بودم. نمیدونم تقصیر اون آفتاب داغ بود که ساعتها زل زده بود به شیشه و با گرماش زوار دور شیشه رو قلقک داده بود یا اینکه خمس و زکات نداده بودم و اینجوری داشتم جریمه و تنبیه میشدم! شاید هم یکی چشمم زده بود و یا نفرینم کرده بود.
انگاری بهتره یکخورده اسفند دود کنم و ... خمس و زکاتم رو هم به وقتش بدم و بچه خوبی باشم تا کسی نفرینم نکنه.
پینوشت: منظور از خمس و زکات در اینجا کمک مالی به انجمنهای خیریه و انساندوست میباشد.
شاید یکی بگه من خرافاتی هستم... نه نیستم ...
اما همیشه از نگاه دیگران میترسم .....
تو هممراقب باش ..
به روز هستم
تو این مواقع که شیشه میشکنه نه نه جان ما میگه رفع بلا بود به خیر گذشت!